معرفی وبلاگ
مولاي متقيان علي (ع) مي فرمايند "معرفة النفس أنفع المعارف" اين دنياي مجازي كه منجر به انقلاب اطلاعات گرديده و ذهن ما را انباشته از معارف و اطلاعات بيهوده نموده است. توجه به علوم نافع يك ضرورت انكار نا شدني است و چه علمي نافع تر از انسان شناسي كه مقدمه خود شناسي خواهد بود اميدوارم بتوانم در اين بمباران اطلاعات به قدر وسع خود به نافع ترين دانشها بپردازم اللهم انّي اعوذُ بك من علمٍ لاينفعُ
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 16273
تعداد نوشته ها : 15
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب
GraphistThem248

مبحث مقدماتي:

* هر چند خدا ما را به عبادت امر كرده، ولي از ما عبوديت مي خواهد.

* فرق عبادت و عبوديت چيست؟ وقتي چند عبادت سر راه ما قرار مي گيرد، يكي بيشتر تكليف ما نيست. مثل مردم زمان امام حسين عليه السلام كه از يك طرف طواف خانه خدا و از طرف ديگر جهاد در راه خدا جلويشان بود. به هر دو هم امر محكمي كرد.

امر براي حج: ...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت...[1]

امر براي جهاد: إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في‏ سَبيلِ اللَّه...[2]

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قيلَ لَكُمُ انْفِرُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليلٌ[3]

هر دو عبادت است كه امر شد، ولي يك مصداق عبوديت است.

* تكليف مداري يعني حركت در مسير بندگي خدا. (انجام عبادت با اولويت نه عبادت تنها)

* تشخيص تكليف امر مهمي است كه سه پايه دارد:

الف: تكليف بايد بر اساس شرائط انسان باشد.

...لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها... [4]

...لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها... [5]

* تكليف دو نوع است: عمومي و خاص. براي همه نماز ايستاده يا نماز كامل واجب نيست، برخي به خاطر شرائط خاص شان تكليف شان چيز ديگري است.

* در انجام تكليف، تقلب كار درستي نيست كه من بغل دستي را نگاه كنم. چون شايد شرائط من با بغل دستي ام فرق كند. مثل اينكه من مسافرم بايد نماز را شكسته بخوانم، بغل دستي ام ساكن آنجاست، بايد نماز را كامل بخواند.

 * انتخاب رشته ها و همسرها و ... چون به ديگران نگاه كرد، بعد پشيمان مي شود.

* يكي از اشكال مردم مدينه اين بود كه به ديگران نگاه كردند و گفتند: چون آنها نيامدند ما نمي آييم.

ب: تكليف بايد بر اساس دين باشد.

* شرائطي كه داريم را به دين عرضه مي كنيم تا ببنيم وظيفه ما چيست؟ به عنوان مثال دو برادر هستند براي محاسبه زكات پيش علمي مي روند؛ به يكي زكات تعلق مي گيرد. به ديگري تعلق نمي گيرد. چون اولي مواردي كه زكات تعلق مي گيرد را دارا بود.

ج: پايه ديگر تشخيص تكليف ولايت مي باشد.

* حضرت زينب سلام الله عليها چون منبع تكليفش دين و ولايت بود، هميشه آرام بودند.

 * ...فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ[6]

* در تفاسير اهل ذكر يعني اهل ولايت.[7]

* هيچ آدم عاقلي بر اساس تشخيص خودش سراغ دارو نمي رود، بلكه دردش را به كارشناس پزشكي بگويد تا او برايش دارو تجويز كند.

* مردم بايد صورت وضعيت خود را به كارشناس دين بگويند و از دين پاسخ دهد. لذا مي توان سؤال كرد: كه اين دستور شما از كدام آيات و روايات است.

مباحث متني:

انجام تكليف چند پايه دارد:

الف: تفكر در فرمول هاي الهي. (حدود 250 مرتبه در قرآن از ما تفكر خواست. برخلاف چيزي كه برخي مي گويند:اسلام از ما تعبد خواست. هر چند اگر درست تفكر كنيم، به تعبد محض مي رسيم.)[8]

* ما موجودات نيازمندي هستيم. با تأمين نيازهاي مان رشد مي كنيم. ما داراي دو بعد هستيم: همچنان كه بعد مادي ما با خوردن غذا رشد مي كند. نياز معنوي ما هم اگر برطرف شود رشد پيدا مي كند.

خدا براي تأمين نيازهاي ما سفره اي به نام طاعت پهن كرده، شيطان هم براي تأمين نياز هاي ما سفره معصيت را پهن كرد. ما اگر با سفره خدا نياز هاي مان را تأمين كنيم، تأمين با تجارت مي شود. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَليمٍ[9] وگرنه تأمين با خسارت مي شود. هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً[10]  مثل ازدواج و ارتباط نامشروع.

* اولين پايه انجام تكليف، تفكر نسبت به همين معنا است. اينكه خدا هر تكليفي به ما داده، فرمول تأمين نياز ما مي باشد.

* اگر با تفكر، بخشي از تكليفي را نفهميديم، بحث اعتماد به خدا و تعبد پيش مي آيد.

ب: تدبير و برنامه ريزي بر اساس فرمول الهي (تقوا)

* تدبير همان سبك زندگي و مديريت زندگي مي باشد.

* در زندگي بايد تدبير ديني داشت نه تدبير تجربي، علمي و...

* تدبير ديني از اول تا آخر بايد باشد.

ج: تلاش مداوم

* تلاش براساس همان تفكر و تدبير بايد باشد، وگرنه به انحراف مي رسد.

* در دين ما براي تلاش مداوم يك عنصري به نام محاسبه گذاشت. كه به سه تاي توصيه كرد:

محاسبه قبل از عمل= مشارطه و برنامه ريزي

محاسبه حين عمل= مراقبه

محاسبه بعد عمل= محاسبه و ارزيابي

* لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْم‏...[11]

* انجام تكليف دو بازو دارد:

1- حركت.(تفكر، تدبير، تلاش)

2- بركت و توفيق الهي. امام حسين عليه السلام هم فرمودند: وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ [12]

* اسباب توفيق سه شاخه دارد:

الف: توكل (اعتماد به خدا، تكيه به طرح و برنامه خدا)

ب: توسل به قرآن، عترت، دعا، ذكر و...

ج: تفويض (وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ)[13]

مباحث مؤخراتي:

* خدا در عالم يك قرارداد بيشتر با ما نبست: تو تكليف خودت را انجام بده من هم تكليفم را انجام مي دهم. كن لي اكن لك[14]

أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُم[15]

إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ...[16]

الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا...[17]

* تكاليف خدا:

1. بركت: لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض[18]

2. هدايت: الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا...[19]

3. نصرت: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ...[20]

4. عاقبت بخيري: وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ[21]

5. رزق بي حساب: يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب...[22]

6. خروج از بن بست: مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً[23]

7. مودت: سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا[24]

8. حيات جاودانه: بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ[25] بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[26]

9. امنيت: مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنا[27]



[1] - سوره انفال: 8، آيه72.

[2] - سوره آل عمران: 3، آيه97.

[3] - سوره توبه: 9، آيه38.

[4] - سوره طلاق: 65، آيه7.

[5] - سوره بقره: 2، آيه286.

 

[6] - سوره نحل: 16، آيه43 و سوره انبياء: 21، آيه7 .

[7]-  (تفسير نور، ج‏6، ص398: روايات زيادى از طريق شيعه و سنّى به اين مضمون وارد شده كه در جلد سوم ملحقات احقاق الحق، صفحه‏ى 482 به بعد نقل شده است. طبرى، ابن كثير و آلوسى نيز در تفاسيرشان، ذيل اين آيه، اهلِ ذكر را اهل بيت پيامبر معرّفى كرده‏اند.در جلد 23 بحار صفحه 172 به بعد، حدود شصت روايت در اين باره نقل شده كه در برخى از آنها، امامان معصوم فرموده‏اند: «نحن و الله اهل الذكر المسؤلون» بخدا قسم ما هستيم، آن اهل ذكرى كه مردم بايد سؤالات خود را از آنان بپرسند)

[8]- بحث علامه جعفري در كنگره شيخ انصاري.

[9] - سوره صف: 61، آيه10.

[10] - سوره كهف: 18، آيه103.

 

[11] - بحار الانوار، ج67، ص72، كتاب الايمان و الكفر، أبواب مكارم الأخلاق، باب45، ح24.

[12]- امام حسين ع در انتهاي آخرين وصيت نامه اش به محمد بن حنفيه در مدينه به آيه 88 سوره مباركه هود اشاره كردند: وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ.: بحار الانوار، ج‏44، ص330، أبواب ما يختصّ بتاريخ الحسين بن علي صلوات الله عليهما، باب 37.

[13] - سوره غافر: 40، آيه44.

[14] - طرائف الحكم يا اندرزهاى ممتاز، متن‏ج‏1، ص 375.

[15] - سوره بقره: 2، آيه40.

[16] - سوره محمد: 47، آيه7.

[17] - سوره عنكبوت: 29، آيه69.

[18] - سوره اعراف: 7، آيه96.

[19] - سوره عنكبوت: 29، آيه69.

[20] - سوره محمد: 47، آيه7.

[21] - سوره محمد: 47، آيه7.

[22] - سوره طلاق: 65، آيه3.

[23] - سوره طلاق: 65، آيه2.

[24] - سوره مريم: 19، آيه96.

[25] - سوره بقره: 2، آيه154.

[26] - سوره آل عمران: 3، آيه169.

[27] - سوره نور: 24، آيه55.

 

منبع: جزوه سوژه هاي سخن3 حجه الاسلام و المسلمين ماندگاري

اين مباحث در سومين دوره از«سوژه سخن» براي مبلغان محرم تدريس شده است كه فايل صوتي آن به همراه جزوه سوژه سخن۳ نيز قابل تهيه است.
براي اطلاع از چگونگي دسترسي به جزوه و لوح فشرده برنامه مي توانيد با شماره۳۷۸۳۹۳۷۳با پيش شماره ۰۲۵ تماس بگيريد.

پنج شنبه 19 10 1392 20:33

براي اين بحث آيات مربوط به كرامت را بايد پيدا كرد مثل وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ ...[1] ...وَ جَعَلَني‏ مِنَ الْمُكْرَمينَ[2]

* كرامت يعني گراميداشت مخلوق از طرف خدا. (كرامت الهي براساس لياقت است.) خدا بعضي ها را بزرگ داشته است، چرا بزرگ داشت؟ چون لياقت داشته اند. امام صادق عليه السلام در زيارت اربعين دارد:  اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ... بالاترين مقام در دنيا از طرف خدا امامت است. بالاترين لحظه مرگ شهادت است. خداوند ائمه عصمت و طهارت را هم بالاترين مقام دنيا داد و هم بالاترين لحظه مرگ داد، چون لياقت داشتند.

* كرامت الهي به سن نيست چون 6ماهه را هم خدا تكريم كرده است. يا اينكه برخي به امامت امام جواد عليه السلام گير كنند. يا در امامت حضرت مهدي عج گير كنند. يا در نبوت حضرت عيسي گير كند. به مرجعيت و رهبري مقام معظم رهبري گير كنند. كرامت به سن و شيخوخيت نيست.

* كرامت به رنگ پوست نيست كه برخي به جون غلام سياه امام حسين عليه السلام گير كنند. ...إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم... [3]

* كرامت به جنس نيست؛ فاطمه زهرا سلام الله عليها از انبياء الهي هم مقامش بالاتر است. يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ[4]

* كرامت به ثروت هم نيست كه قارون بايد بالاتر بود چون برخي فكر كردند كرامت به ثروت است. گفتند: ... يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ[5] ولي وقتي زمين دهان باز كرد و قارون را فرو برد، گفتند خوب شد ما قارون نشديم.

* كرامت به شهرت و قدرت هم نيست. اين چرايي كرامت است كه بگوييم كرامت به لياقت است. لذا مي گوييم: ...اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه...[6] چون خدا همه لياقت ها را مي داند، كرامت را او عنايت مي كند. مردم كه لياقت ما را نمي دانند، به ظاهر نگاه مي كنند. امروز يكي رييس است تحويل مي گيرند، وقتي رييس نباشد تحويل نمي گيرند. چون در ظاهر تا رييس هستند كار راه مي اندازند. تا پول داري رفيقتم، عاشق بند جيبتم يا كيفتم.

اين تكريم يك روزي مي آيد و يك روز هم مي رود. اين كرامت هاي الهي است كه مي ماند.

* راه وصول به لياقت سه چيز اساسي است:

عامل اول: طهارت لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ[7]

به هيچ چيز با ارزش عالم نمي رسي مگر اينكه طهارت داشته باشي و لو اگر حر بن يزيد رياحي باشي. حر روز عاشورا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ[8] چون پاك شد لياقت پيدا كرد.

اينجا مي توان روي توبه كار كرد، كه لياقت پيدا مي كني و سرت هم روي دامن ولي خدا مي رود. وليّ خدا مي فرمايد مادرت عجب اسمي برايت گذاشت.[9] لياقت اين است كه كنار قبرش بايستيم و بگوييم: السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ أَحِبَّاءَهُ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَصْفِيَاءَ اللَّهِ وَ أَوِدَّاءَهُ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ دِينِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ رَسُولِ اللَّهِ...[10]

عامل دوم: رعايت حدود الهي ...إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم... [11]

* چه كسي لياقت دارد كه گواهينامه اش تا آخر بماند؟ كسي كه رعايت قوانين رانندگي بكند.

چه كسي لياقت دارد سلامتي اش برايش بماند؟ كسي كه رعايت قوانين پزشكي مي كند.

چه كسي لياقت دارد سقفش سالم روي سرش بماند؟ كسي كه رعايت قوانين مهندسي مي كند.

* هر كس رعايت حكم خدا بكند، لياقت پيدا مي كند مورد تكريم خداوند قرار بگيرد.

* حضرت امام روز دوازدهم بهمن وارد ايران شدند همه دلها، چشم ها و دوربين ها متوجه امام هست. ولي او متوجه دينش است كه حفظ شود. به او گفتند پياده شويد، فرمودند اول آقاي پسنديده برادر بزرگترش پياده شود.[12] رعايت حدود استحبابي خدا مي باشد.

عامل سوم: مجاهدت و استقامت ... فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً[13]

* ريشه همه اينها معرفت ديني است. ...هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ ... [14]

* براي اين لياقت مي توان همه شهداي كربلا را گفت. حضرت آيت الله العظمي نوري همداني فرمودند: براي مدال شهادت يك لياقتي مي خواست كه امام حسين عليه السلام به بعضي فرمودند بيا. به بعضي ها هم فرمودند برويد. يك نفر(ضحاك بن عبدالله المشرقي) در روز عاشورا تا ظهر عاشورا هست، ظهر عاشورا يك اسب تازه نفس پشت خيمه گذاشت سوار مي شود و فرار مي كند.[15] او لياقت شهادت ندارد ولي وهب نصراني يك هفته قبل از محرم به امام حسين عليه السلام مي پيوندد و لياقت شهادت پيدا مي كند. حر بن يزيد رياحي صبح عاشورا مي پيوندد و لياقت شهادت پيدا مي كند.

* در جبهه ها هم بعضي ها دير آمدند ولي زود رفتند، بعضي ها 70 سال عمامه به سر بودند، نه تنها لياقت شهادت نداشتند بعضي وقت ها از گردونه هم خارج شدند. لياقت همان چيزي است كه دعا مي كنيم: اللهم وفّقنا لما تحبّ و ترضى... يعني خدا اين لياقت را به ما بدهد. البته توفيق يعني قرارداد بين من و خدا. تو تلاش خودت را بكن، خدا پاي قراردادش هست. لذا همه شهداي كربلا و شهداي طول تاريخ مخصوصا شهداي خاص را تابلوي اين قصه بدانيم.

زهير عثماني مسلك بود[16] عجب لياقتي داشت، ولي امام حسين يك آلياژي در وجودش ديد و گفت بيا.

* همه مي گويند شب عاشورا قرار بود جنگ شروع بشود. امام حسين عليه السلام به ابالفضل عليه السلام فرمودند: برو از اين سپاه يك امشبي را براي ما مهلت بگير. براي سه چيز: 1. مي خواهم نماز بخوانم. 2. مي خواهم شب زنده داري كنم. 3. مي خواهم قرآن بخوانم. [17]

* من به عنوان استحسان مي گويم: امام حسين عليه خواستند دعا كنند حر برگردد. در حر چيزي ديده بود

ما هم به امام زمان عج بگوييم: نمي شود دعا كني برگرديم. به جوان گنهكار بگوييم: از امام زمان عج بخواه كه دعا كند برگردي.

مادر ما شير محبت داده و پدر ما هم لقمه حلال و محبت داده، ولي ما يك خورده كج رفتيم. دعا كنيم كه برگرديم.

* منابع بحث: قرآن، روايات، ادعيه، زيارات، مجله مبلغان كه نرم افزارش هم است و ره توشه راهيان نور دفتر تبليغات اسلامي.



[1] - سوره إسراء: 17، آيه70.

[2] - سوره يس: 36، آيه27.

[3] - سوره حجرات: 49، آيه13.

[4] - همان.

[5] - سوره قصص: 38، آيه79.

[6] - سوره انعام: 6، آيه124.

[7] - سوره واقعه: 56، آيه79.

[8] - سوره بقره: 2، آيه222.

[9] - مقتل مقرم، ص303 و مجموعه آثار شهيد مطهري، ج17، ص260.

[10] - زيارت وارث.

[11] - سوره حجرات: 49، آيه13.

[12] - رجائي، غلامعلي، برداشتهايي از سيره امام خميني ره،جلد1، صفحه 13.

[13] - سوره نساء: 4، آيه95.

[14] - سوره نساء: 4، آيه95.

[15] - قمقام زخار، ج1، 424.

[16] - انساب الاشراف، ج3، ص184.

[17] - كامل ابن اثير، ج4، ص57و تاريخ طبري، ج4، ص316.

 

منبع: جزوه سوژه هاي سخن3 حجه الاسلام و المسلمين ماندگاري

اين مباحث در سومين دوره از«سوژه سخن» براي مبلغان محرم تدريس شده است كه فايل صوتي آن به همراه جزوه سوژه سخن۳ نيز قابل تهيه است.
براي اطلاع از چگونگي دسترسي به جزوه و لوح فشرده برنامه مي توانيد با شماره۳۷۸۳۹۳۷۳با پيش شماره ۰۲۵ تماس بگيريد.

پنج شنبه 19 10 1392 20:18
X